گرد مه خط معنبر مي کشي

شاعر : عطار

سر کشانت را به خط در مي کشيگرد مه خط معنبر مي کشي
خرقه‌ي هستي ز سر بر مي کشيعاشقانت را به مستي دم به دم
از کمال حسن لشکر مي کشيبر بتان چين و ترکان چگل
هر که را يک بوسه بر سر مي کشيجاوداني پاي بنهاد از جهان
وانگهي بر عقل خنجر مي کشيجام مي مي‌نوشي و بر مي زني
زانکه با او باده کمتر مي کشيبيش شد عطار را اکنون غمت